سدیم کلرید

سدیم کلرید

روزنوشت، شب نوشت و نیمه شب نوشت های یک حامد اسحاقی
سدیم کلرید

سدیم کلرید

روزنوشت، شب نوشت و نیمه شب نوشت های یک حامد اسحاقی

وزارت راه و شهرسازی - بنیاد مستضعفان، آیا این رابطه ادامه می یابد؟

با توجه به اینکه آقای عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی خواستار آن شده است که وزارت راه و شهرسازی، بنیاد مستضعفان را در پروژه ساخت آزادراه تهران-شمال «طلاق» دهد، خبرنگار ما در دادگاه خانواده حضور پیدا کرده است تا از چند و چون قضیه با خبر شود. در ادامه متن گفتگوهای رد و بدل شده در دادگاه را می خوانید.


قاضی: شما چرا می خواین طلاق بگیرین؟

وزارت: آقای قاضی، ما از اولش هم عقدمون دائم نبوده که. قرار بوده ما چند سالی با هم باشیم، بعدش هم هر کسی بره سی خودش.

بنیاد: آقای قاضی، نگاه کنین چی میگه این بی چشم و رو. من سیزده سال باهاش زندگی کردم. با دار و ندارش ساختم. اصلا ازش بپرسین این چند سال کجا بوده، حالا باز یاد من افتاده؟! می خواد منو طلاق بده باز بره تجدید فراش بکنه.

وزارت: معلومه که می خوام تجدید فراش بکنم. چی فک کردی؟! به جای اینکه به بچه هام برسه، بزرگشون کنه، ببینین چه به روزشون آورده!

قاضی: شما چند تا بچه دارین؟

وزارت: چهارتا آقای قاضی.

قاضی: الآن در چه وضعیتی هستن؟

وزارت: بچه دومی و سومی رو که کلا ول کرده به امون خدا. برا اون دوتا هم رفته پرستار چینی آورده. شما انصاف بدین آقای قاضی، آخه این درسته؟

قاضی: شما برای بچه های ایشون پرستار چینی گرفتین؟

بنیاد: آقای قاضی، خب هزینه ها بالاس. وقتی خرجی رو به موقع نمیده، توقع داره حتما براشون پرستار ژاپنی هم بگیرم.

وزارت: عجب... من درست خرجی نمیدم؟ ما مگه از همون اول توافق نکردیم در قبال مهریه که می گیری مواظب بچه های من باشی؟

قاضی: شما مهریه ت رو گرفتی؟

بنیاد: کامل که نه.

وزارت: همون هم که گرفتی حقت نبوده. مگه چی کار کردی برام؟

بنیاد: هیچ کاری نکردم برات؟ این همه با مادرشوهر ساختم و یه آخ هم نگفتم، کم کاری کردم؟ خیلی بی چشم و رویی. چه شبایی که پای بزرگ کردن بچه هات بیدار موندم. الهی چهارتاییشون جوون مرگ بشن. ایشالله برن زیر تریلی.

وزارت: اونا برن زیر تریلی، خیلی بهتر از اینه که زیر دست تو بزرگ بشن.

بنیاد: مرتیکه (.........)

وزارت: حالا که این طور شد (........)

{ادامه صحبت های رد و بدل شده در دادگاه قابل انتشار نمی باشد.}

تاکسی دیوانه

- مستقیم 
-کجا میری؟
- من سر همین چارراه پیاده میشم. 
- پیاده شو
- اینجا که چار راه نیس.
- اون پایین که هستی می گی مستقیم. خرت که از پل گذشت فیلت یاد چار راه می کنه؟ 
- آقا من خر داشتم که دیگه سوار تاکسی نمی شدم... این خیابونو که مستقیم بری می خوره به چار راه.
- تو کدومو می خوای؟
- خرو... چیزه... یعنی چار راه رو 
-پس هم خرو می خوای هم چار راه رو؟ 
- نه آقا خر می خوام چی کار؟ همون چار راه رو برین، ممنون می شم. 
- پس مستقیم نمیری؟
- چرا دیگه. مستقیم برین تا چار راه. 

- اگه مستقیم نرم چی؟ 

  ادامه مطلب ...

تولید کنندگان دلال می شوند!

با توجه به شایعاتی که در چند ماه اخیر مبنی بر دلال شدن تولیدکنندگان در پی شرایط بد اقتصادی به گوش می رسد، به سراغ یکی از تولیدکنندگان سابقا عمده محصولات ساختمانی رفتیم تا با ایشان در رابطه با صحت و سقم این شایعات و علل احتمالی آن گفتگویی داشته باشیم. در ادامه، این گفتگو که در یکی از خیابان های پایین شهر انجام شده را می خوانید.

ضمن معرفی خودتون، قدری در مورد سوابق کاریتون توضیح بدید.

تولیدکننده سابق هستم. سابقا تولیدکننده بودم و به کار تولیدکنندگی مشغول بودم. الآن هم در بخش تولیدکنندگی سابق مشغول خدمت هستم.

اگر امکان داره بیشتر توضیح بفرمایید.

بله، عرض کنم که ینی الآن تولیدات سابق رو به فروش می رسونم.

آیا توفیقی هم در فروش دارید؟

خیر

ادامه مطلب ...

فحش می دهند

ناموسم و رفیق و وطن فحش می دهند

این روزها چقدر به من فحش می دهند


کامبیز فحش می دهد و علی فحش می دهد

سینا، تقی، نقی و حسن فحش می دهند


توپ، تانک، فشفشه... و صدا قطع می شود

ایول، برادران چه خفن فحش می دهند


ما که به تیمشان علنی فحش داده ایم

حتما به تیممان علنا فحش می دهند


اینجا چهل هزار و دو تن حاضرند، پس

اینجا چهل هزار و دو تن فحش می دهند


بازی قبل را به هوا فحش داده اند

بازی بعد را به چمن فحش می دهند


ما را به قصد کشت در استادیوم زدند

نامردمی است، بعد زدن فحش می دهند


این لیگ در تمام وطن پخش می شود

یعنی که در تمام وطن فحش می دهند


چن چانگ چون ژژه ژان لی ژیائو فنگ

انگار مردمان پکن فحش می دهند


فرصت تمام گشت و به پایان رسید شعر

من می روم اگر چه به من فحش می دهند

... که ایشان هستند!

هشتمین سال جلالی است که ایشان هستند

چقدر خوب، چه عالی است که ایشان هستند

 

هشت سال است که گفتیم که ایشان بروند

هشت سال متوالی است که ایشان هستند

 

هر چه عالی است خدایا متعالی گردان

هر چه چیز متعالی است که ایشان هستند

 

هر کجا  نقد رئالیسم که ایشان رفتند

هر کجا هم لیبرالیست... که ایشان هستند

 

جهت توسعه رابطه ایران با

گینه و چاد و سومالی است که ایشان هستند

 

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

هر چه هم چیز هلالی است که ایشان هستند

 

توی دل ها چه امیدی است؟ که ایشان هستند

توی سرها چه خیالی است؟ که ایشان هستند

 

یک نفر خواست بپرسد مگر ایشان هستند؟

یک نفر گفت سوالی است که ایشان هستند

 

کاش می شد که بیایی تو و ایشان بروند

جای امثال تو خالی است که ایشان هستند